شعر ظرف عسل
دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۴ ق.ظ
مرگترین حادثهام، با توام
سیبترین وسوسهام، با توام
بمب اتم عامل ویرانیام
شعر شدم گرچه نمیخوانیام
خواب تو را دیدم و شیدا شدم
مفتعلن مفتعلن پا شدم
عشق، تو از فاصلهها میرسی
رقصکنان سُل-دو-رِ-فا-می-رِ-سی
چشم تو یک ظرف عسل روی میز
صبح قشنگی شده چایی بریز
دست به دست منِ عاشق بده
خنده کن و آینه را دق بده
آن که نظر کرده به من آن تویی
راز خوشیهام به قران تویی
■ #بهزاد_رحیمی