شعرهای بهزاد رحیمی

شعرهای بهزاد رحیمی

شعرهای بهزاد رحیمی

شعرهای بهزاد رحیمی

شعرهای بهزاد رحیمی

شعرهای بهزاد رحیمی، شعر آزاد ،‌شعر سپید، شعر عاشقانه

https://telegram.me/behzadrahimi89
instagram.com/behzadrahimi_official

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب در خرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

شعر - چهارپاره - گالیله

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۴۳ ق.ظ

سرگرم خونسردی شدی، آهای
می پاشم از داخل بیا برگرد
یک صفحه از این قصه جا افتاد
این غم مرا قبل از تو پیدا کرد

یک فاجعه از چشم تو دورم
یک پرچم آشفته ام در باد
هرشب معلق می شوم در تو
یک دکمه از پیراهنت افتاد

عطر تو مثل شعله‌ی آتش
من کاسه صبرم پر از بنزین
دیدار تو رفتن به فینال و
برگشتنم یک نقره ی غمگین

غمگین‌تر از گالیله ام بانو
اخبار مرتد بودنم پیچید
من معتقد هستم که این دنیا
دور تو می‌گردد نه این خورشید

#بهزاد_رحیمی

شعر - گروه خونی

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۵ ق.ظ

از تو گذشتن
مثل عبور از طوفان است
نمی‌دانم چه چیزی به ساحل می‌رسد
اگر می‌خواهی رفتن را ببینی
به مزارع تنباکو برو
اگر می‌خواهی رفتن را ببینی
دریاچه‌های خشکیده را تماشا کن
من هرروز صبح
یک آتشفشان خاموش در آینه می‌بینم
که تنهایی‌اش را می‌سوزاند
ببین
گوزن تیرخورده را آورده‌ای سر میز شام
لااقل بر زخم‌هایش نمک نپاش
عشق همین است
عشق
یک جراحت است
یک خونریزی مرگبار
که فقط
گروه خونی یک نفر نجاتت می‌دهد


#بهزاد_رحیمی

شعر ظرف عسل

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۴ ق.ظ

مرگ‌ترین حادثه‌ام، با توام
سیب‌ترین وسوسه‌ام، با توام
بمب اتم عامل ویرانی‌ام
شعر شدم گرچه نمی‌خوانی‌ام

خواب تو را دیدم و شیدا شدم
مفتعلن مفتعلن پا شدم
عشق، تو از فاصله‌ها می‌رسی
رقص‌کنان سُل-دو-رِ-فا-می-رِ-سی

چشم تو یک ظرف عسل روی میز
صبح قشنگی شده چایی بریز
دست به دست منِ عاشق بده
خنده کن و آینه را دق بده

آن که نظر کرده به من آن تویی
راز خوشی‌هام به قران تویی

   ■ #بهزاد_رحیمی

شعر - دخترانم را

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۳۰ ق.ظ

سال‌ها پیش اتفاق افتاد
وقتی جهان هنوز زیبا بود
تو
خسته شدی رفتی، تمام پرنده‌ها پریدند
بجز همین کرکس که پشت پنجره نشسته است
خسته شدی رفتی
حالا مانند رانده شده‌ای از کشور خود
از آغوشی به آغوش دیگر
پناهنده می‌شوم
آرام نمی‌گیرم، خوابم نمی‌برد
از زندگی به مرگ
از مرگ به زندگی می‌غلتم

زندگی بعد از مرگ را می‌شود باور کرد
زندگی بعد از عشق را نه
زندگی بعد از تو را، نه
به دخترم بگو
پدرش عاشق بوده، مادرش عاشق بوده
جد و آبادش عاشق بوده
غلط می‌کند عاشق نباشد
به دخترم بگو برای عشق بجنگد
که از روزهای سخت چند فعل ماضی می‌ماند
برای دوران پیری

سالی که ما عاشق شدیم
هر نگاه، هر لبخند، هر حرف
یک گناه بود، یک رابطه‌ی نامشروع
و حرامزادگانی پدید می‌آمدند
که شما اسمش را می‌گذارید شعر

دخترانم را آرام ورق بزنید

#بهزاد_رحیمی

دو بیتی لکی

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۲۱ ق.ظ

#دوبیتےهاۍلکی

تو عشقت اژ دلم پاکا نماوا
گره کوره گنیکه، آ نماوا
نه درمون و دوعا دی فایده نری
کسی لیوه تو بو، آزا نماوا

 

خصه کل ساتی ها گردم مزونم
مه بوسونِ خم و دردم مزونم
امیدل قط بیه اژ مه مزونی
مه ولگیکم که دی زردم مزونم

 

خراوم، چوی یه ولگیکم وَژیر پات
خراو چوی کشوری بعد اژ حلامات
تو نینی ایسه هر شو دامه موشه
کلیکی خم سوار لچته، نمم چات؟!

 

ئه دشتا جالم و ئه نوم دلا پیر
ظله‌ماته ئره هر جا مکم ویر
یه روژی عاشقی تنیا خمم بی
الون دردل کلون بینه یکاگیر

 

ئِه سَر وِژ چئ، کسی گه چَئم تو دیتی
اخِنکَه عاشقت بی، کِر بِریتی
تو دریا بین که هر کس رئ کَتِه تو
دی آ نَئت و لَشیجه دی نوییتی

#بهزاد_رحیمی

 

ئه دس ئه داخ چن ساله، ئه بین چی
تو موشین هر دلم جاله؟ ئه بین چی
خم ار خاک دلم کل سالی ماجین
زمین اژ ئه کره کاله ئه بین چی
#بهزاد_رحیمی


تو ایوارل نِمِینِه دَر، اَرا چه؟

اگر نُومِی، نمینه سر ارا چه؟

ئه رنگ کاو خوشمه مای، وژته مزونی

کراس کاوَه‌ت نمینه وَر ارا چه؟!

#بهزاد_رحیمی

شعر کوتاه - بعد از تو

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۲ ق.ظ

بعد از تو
می‌توان به همان خیابان رفت
به همان کافه
همان میز
و همان قهوه را سفارش داد
اما چه کسی می‌تواند
اسمم را مثل تو صدا بزند؟

   ■ #بهزاد_رحیمی